خرده روایت هایی از یک مراسم رونمایی متفاوتمحمدحسین عظیمی از رونمایی کتاب «اشک حوا»، خاطرات شهید حسین شاه حسینی به روایت همسر شهید روایت کرده است. - به گزارش سایت قطره و به نقل ازخبرگزاری فارس از شیراز، هر کاری کردم تا اجرای برنامه را توی پاچهٔ سیدموحد کنم، نشد. حدودا ده روزی بود که می شلیدم و حال جسمی خوبی نداشتم. ته ته دلم را که نگاه می کردم، یک آرزوی مذبوحانه داشتم که: خدایا! خودت یه جوری این برنامه رو کنسل کن. دیگه توان ندارم. وقتی داشتیم توی لابی هتل، نمایشنامه را تمرین می کردیم، گروه های تئاتر بقیه استانها دورمون رو گرفتن. خانم دهقانی گریه می کرد و دیالوگها رو می خوند. تمرین مون که تموم شد، همه می گفتن این متن مال کجان؟ چقدر خوبه! چقدر حس داره! میخواید کجا اجراش کنید؟ این ها را اصغر گروسی برایم تعریف کرد. ته لهجه ترکی اش تعریف هایش را اثرگذارتر می کند. خون می دود زیر پوستم. برای اجرای برنامه جان می گیرم. پنج ساعت باید می رفتیم، پنج ساعت برمی گشتیم. آن هم در جاده های پیچ درپیچ فیروزآباد و قیر. برای چه؟ برای دو ساعت رونمایی از کتاب در بخش محمله. همراه با تیم تئاتر و خواننده و شاعر و راوی، رسما رُسمان کشیده میشد. انتظار جمعیت بالایی را داشتم ولی نه این قدر زیاد. 700-800تا صندلی چیده بودند و تمام صندلی ها پر شده بود. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |