غریبه با جنگ، آشنا با حماسهگروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محدثه گریوانی؛ چهارتا عکس از هویزه فرستاد و پایینش نوشته بود: «به یادت هستم رفیق». بعد، مثل تماشاگری که روی صندلی های خالی تئاتر نشسته باشد، - در بین آن کاروان، سن بالاترین فرد هم حتی یکبار صدای آژیر وضعیت قرمز به گوشش نخورده بود و خیلی از مفهومی به اسم جنگ دور بودیم. اما همه چیز در سفر راهیان نور دست به دست هم داده بودند که حماسه برایمان زنده باشد. گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محدثه گریوانی؛ چهارتا عکس از هویزه فرستاد و پایینش نوشته بود: به یادت هستم رفیق . بعد، مثل تماشاگری که روی صندلی های خالی تئاتر نشسته باشد، پرده ها کنار رفت و تک تک صحنه های سفری که رفته بودم به نمایش درآمدند. سفری که چندسالی از تجربه اش می گذشت، اما هنوز روشنایی نورش را می دیدم. همان چندعکس بهانه ای شد و من برگشتم به گرمای جنوب، نمِ اروندرود، خنکای صبح و نوای دعای عهدی که در پادگان حمیدیه می پیچید. من برگشتم به روزی که باران آنقدر شدید روی سر شهر می بارید که همان چنددقیقه انتظار برای رسیدن اتوبوس کافی بود تا ته چادرهایمان خیسِ خیس شود. من با جمعی هم سفر می شدم که بجز یکی دونفر، همه شان را برای اولین بار می دیدم. جمعی که اختلاف سنی چندانی باهم نداشتیم، اما سلیقه ها و اخلاقمان، مثل هرجمع دیگری، باهم متفاوت بود. برچسب ها: خبرگزاری - دانشگاه - نوشته - تئاتر - صندلی - حماسه - هویزه |
آخرین اخبار سرویس: |